بیوگرافی آرام جعفری
|
آرام جعفري متولد 22 بهمنماه سال 59 در تهران است، فرزند دوم خانواده تحصيلاتش را در رشته نقاشي به پايان رسانده و همچنين در عالم تئاتر بارها روي صحنه رفته، اولين باري كه جلوي دوربين رفت در مجموعه «خارج از حصار» بود و بعدها با مجموعه «ميگي نه نگاه كن» مهمان خانهها شد و اين بار با پرواز در حباب آمد، سريالي كه چهارشنبهها از <بكه سوم سيما پخش ميشود. به بهانه پخش سريال «پرواز در حباب» آخرين گفتههاي او را بخوانيد.
آرام همه آدمها رو دوست داره، لجبازه، مهربونه و غيرقابل پيشبينيه.
من كار با آقاي مقدم رو خيلي دوست دارم، ايشان با من تماس گرفتند و بعد از اينكه توضيحاتي درباره نقشم شنيدم با كمال ميل قبول كردم كه در اين پروژه همكاري كنم.
به شدت به بيزينس (تجارت) علاقهمندم.
حدودا سه الي چهار سال به صورت جدي نقاشي ميكردم و در حال حاضر فرصت ندارم ولي راستش رو بخواي دلم براي نقاشي تنگ شده.
اصولا هر انساني آرزوهاي شخصي داره كه قابل بازگو نيست، من هم يكسري آرزوها داشتم كه بهش نرسيدم.
وقتي در كنار بازيگراني بازي كني كه فقط خودشون رو مهم ندونند انرژي ميگيري، بازيگراني كه بازيگر نقش مقابلشون هم براشون مهمه و حتي براي حس بازيگر مقابلشون از هر كمكي كه از دستشون بر بياد دريغ نميكنند.
من قبلا تئاتر كار ميكردم از وقتي كه سنم كم بود روي صحنه تئاتر بودم و بعد هم به طور اتفاقي وارد تلويزيون شدم.
من تعريف جداگانهاي از سوپراستار دارم. در كشور ما و سينماي ايران متاسفانه سوپراستارها دورهاي شدند. يك دوره اسم يك سوپراستار روي زبونهاست و بعد كه چهرهاي جديدتر و بازي جديدتر نظر همه رو جلب ميكنه و به قولي سوپراستار جديد مياد، ديگه نامي از سوپراستار قديمي شنيده نميشه به خاطر همين اكثر سوپراستارهاي سينماي ما يك دوره اذيت ميشوند به خاطر اينكه اسمشون روي زبونهاست و يك دوره اذيت ميشوند چون توجهها ديگه منحصر به بازيگر و سوپراستارهاي جديده اما اين وسط عدهاي هستند كه محبوب مردم هستند، نه سوپراستار و محبوبيتش هم دورهاي نيست. من دوست دارم محبوب باشم.
بازيگرهاي زن در سينما و تلويزيون و همچنين تئاتر امروز ايران خيلي پربارتر و با حس و تكنيكالتر نسبت به ديروز كار ميكنند و در حال حاضر موقعيت هنرپيشه زن در ايران خيلي بهتر از قبل و چند سال پيش شده.
من ديوانهوار بچهها رو دوست دارم. براي مثال همين چند روز پيش كه از تلويزيون شيرخوارگاه رونشون ميداد، هاي هاي زدم زير گريه.
شنیدن صدای استاد عليرضا افتخاري بهم انرژی می دهد.
سعي ميكنم سفرهاي كوتاه داشته باشم به اطراف شهر تهران ميرم مثل فشم و يا شمال.
كسي روحش تندرست و سلامته كه يك لحظه از ياد خدا غافل نباشه، آدمها رو دوست داشته باشد و به همه چيز با ديد منفي نگاه نكنه.
نظرات خود را برای ما ارسال کنید!