همانگونه که ازدواج سفید را رابطه مشترک دختر و پسر بدون ازدواج تعریف کرده اند، نکاح معاطاتی هم به ازدواج بدون بیان صیغه عقد گفته می شود. معاطات بیعی است که در آن تشریفات خاص معامله انجام نگیرد مثلا صیغه ایجاب و قبول در آن جاری نشود که به زبان ساده تر می شود گفت «معامله بدون عقد» بارزترین مثال برای بیع معاطاتی عابربانک ها و ایستگاه های مترو هستند که در آن ها بدون آن که عقد یا صیغه ایجاب و قبولی صورت بگیرد، به وسیله کارت مقصود ما حاصل می شود. برخی از فقها به طور کلی معامله معاطاتی را روا نمی دانند. اما سوال این است که آیا معاطات در نکاح هم راه دارد؟
براساس ماده 339 و 340 قانونی مدنی، ایجاب و قبول شرط صحت بسیاری از عقود است و در ایجاب و قبول، الفاظ و عبارات باید صریح در معنی بیع باشد. در حقوق ایران آن چه که در عقود بیشتر شرط دانسته شده است، همین الفاظ و عبارات است که دلالت بر ایجاب و قبول طرفین می نماید.
در نکاح معاطاتی یا ازدواج بدون بیان صیغه عقد، دختر و پسر در صدد رابطه فاقد ایجاب و قبول لفظی بدون هیچ حق و حقوق و توافقی بر می آیند. مطلق ماده 193 قانون مدنی «انشاء معامله ممکن است به وسیله عملی که مبین قصد و رضا باشد، مثل قبض و اقباض، حاصل گردد مگر در مواردی که قانون استثنا کرده باشد».
بعضی ها می گویند از جمله موارد استثناشده همان عقد نکاح است. اما مرحوم دکتر کاتوزیان گفته اند: نکاح تنها با الفاظ صریح در بیان قصد ازدواج واقع می شود و معاطات در آن راه ندارد. همچنین در ماده 1062 قانون مدنی آمده است: «نکاح واقع می شود به ایجاب و قبول به الفاظی که صریحا دلالت بر قصد ازدواج نماید». یعنی حتما به لحاظ حقوقی و قانونی باید صیغه عقد ازدواج بیان شود و ایجاب و قبول لفظی باشد. مگر در حالت عجز از تلفظ که در این مورد هم دکتر لنگرودی و دکتر سید حسن امام گفته اند نکاح با معاطات واقع نمی شود.
با این حال نکاح معاطاتی بدون اختلاف و تردید از نظر فقهای صاحب اجتهاد شیعه و مذاهب اربعه اهل سنت و حقوقدانان رد شده است. هرچند در سال های اخیر برخی از فقها که مشهورترین آن ها آیت الله صادقی تهرانی است، نظریه صحت نکاح معاطاتی را مطرح کرده اند، اما اجماع فقها بر عدم جواز نکاح معاطاتی بوده است و درواقع شرط صحت عقد نکاح را ایجاب و قبول طرفین دانسته اند. چون عقل هم قبول نمی کند صرف تصمیم به ازدواج، محرمیت ایجاد کند.
اگر پسری از دختر با قصد ازدواج دعوت به خوردن آبمیوه کند و دختر هم آن را بپذیرد، ازدواج را ثابت نمی کند. تنها قصد ازدواج برای زوجیت کافی نیست. برخی از فقیهان گفته اند فرق بین زنا و نکاح، جاری کردن یا نکردن همین الفاظ است و شیخ انصاری فرموده اند: جز زنا هیچ نامی نمی توانم بر این نوع ازدواج بگذارم. حتی بعضی ها هم ازدواج بدون صیغه را جرم دانسته اند. حقیقتا در اسلام، تاکید و بنای اولیه بر ازدواج دائم و رسمی است.
چرا ازدواج سفید؟ ازدواج سفید یعنی زندگی مشترک بدون ازدواج. اما در فرانسه از آن به ازدواج قانونی بدون روابط جنسی یاد می شود. جالب اینکه در فرهنگ آکسفورد از آن به همباشی (cohabitation) یاد می شود که می توان گفت حتی فرهنگ غرب هم آن را ازدواج نمی داند. اما چرا ازدواج و چرا سفید؟
ازدواج مقدس ترین و پیچیده ترین رابطه میان انسان از دو جنس مخالف است که ابعاد وسیع و عمیق و هدف های متعددی دارد و منجر به پدید آمدن خانواده سالم می شود.
در ازدواج رسمی، روشن بودن تمام حقوق و تعهدات شرط است. ازدواجی که پیامبر اکرم (ص) روزی آن را کامل کننده ایمان و عامل استواری اجتماع می دانست. پس با این حساب، واژه مقدس ازدواج را نباید به کار برد و باید به همان همباشی یا همزیستی اکتفا کرد. رنگ سفید را هم همگان به عنوان رنگ صلح و مظهر پاکی می شناسند با این وجود به کار بردن واژه سفید مایه پلیدی این رنگ می شود و سیاه را باید جایگزین آن قرار داد که نتیجه اش می شود «همباشی سیاه». جدا از این می توان جمله زیبای گاندی را هم برای این رابطه در نظر گرفت «لذت بدون وجدان».
در دهه هفتاد میلادی در آمریکا جنبشی به نام جنبش «آزادی زن» به وجود آمد که این جنبش با هدف تغییراتی در نظام اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه آمریکا انجام شد و هدف آن برقراری شرایط عادلانه و مساوی برای زنان بود. اما آن چه از دل این جنبش متولد شد، «انقلاب جنسی» بود که نتیجه آن رواج رفتارهای نابهنجار و بی بند و باری بود.
انقلاب جنسی به این معناست که کلیه هنجارهای جنسی نابود شوند و یک نوع آنارشیسم و هرج و مرج جنسی به وجود آید و پس از آن هرج و مرج، شاهد آزادی در روابط جنسی از هر نوع بود (از همجنس گرایی تا روابط خارج از خانواده).
فرانسه از پیشتازان و با سابقه ترین کشورها در قبول و به رسمیت شناختن همباشی سیاه است. این نوع همباشی راهی است برای فرار از مسئولیت جوانان، به خصوص کسانی که از زندگی مشترک برای همیشه با یک نفر واهمه دارند. در این رابطه، پسر و دختر خیلی راحت می توانند به رابطه خود پایان دهند. بعنی هر لحظه مایل باشند با هم همخانه شوند و هرلحظه که مایل نباشند از رابطه خارج شوند و از هر تعهدی به دور باشند.
علل ترویج همباشی سیاه مسائلی هستند از جمله: کمرنگ شدن باورهای مذهبی و اخلاقی، ضعیف شدن پیوندهای خانوادگی، سنت های غلط ازدواج، هزینه های کمرشکن اقتصادی، تنوع طلبی جوانان، تهاجم فرهنگی، فردگرایی و استقلال طلبی، محک زدن رابطه و آشنایی بیشتر، اعتقاد نداشتن به ازدواج و...
اما با وجود این عوامل، واقعا چرا باید اقتصاد، تنوع، فردگرایی و یا هر چیز دیگری تعیین کننده روابط باشد؟
کاهش میزان ازدواج رسمی، از مظاهر فروپاشی خانواده است و فحشا جای خانواده را می گیرد. این پدیده آسیب های اجتماعی فراوانی را برای هر جامعه ای به بار می آورد و به بحرانی سراسری تبدیل می شود.
محصول این زندگی فرزندانی بدون پدر یا گاه بدون پدر و مادر می شوند. با این اوضاع به جای مدینه های فاضله ای که بزرگان مایل به بنا کردن آن بودند، شاهد به وجود آمدن مدینه های فاسقه می شویم. زنا جای خانواده را می گیرد. طرفینی که تن به این روابط بدهند غافل از این هستند که شاید در خفا هم با دیگرانی رابطه های این چنینی داشته باشند و جز چند همسری شاهد چند شوهری هم شویم. بیشترین نتیجه ای که می توان از این همباشی برداشت کرد تنها همخوابگی است.
نمی توان تصور کرد اینها چه می خواهند. طرفین این رابطه دچار پریشانی هستند. تا زمانی که فردی در درون خود به وحدت نرسیده باشد چطور می تواند ادعا کند که با انسان دیگری خارج از خود به وحدت می رسد.
بسیاری از افراد، این پدیده را مجاز می دانند و از آن به پدیده ای سالم یاد می کنند یا اسم آن را گذار از سنت به مدرنیته و آزادی می گذارند. اسم این رابطه را اگر ازدواج هم بگذارند، جز ازدواج ناسالم نباید آن را تلقی کرد. کسانی که آن را ذیل آزادی، سالم تلقی می کنند جواب بدهند که آیا هر چیزی که انسان به میل خود بخواهد آن را انجام بدهد آزادی محسوب می شود؟
آیا اینکه به دیگران و جامعه و فرزندان حاصل از یک فروپاشی ضربه بزنیم و خانواده هایی بی بند و بار به وجود بیاوریم، باز آزادی محسوب می شود؟
تنها می توانم بگویم زندگی مشترک با هر قیمتی و یا این نوع نگرش و چهارچوب، از نظر قانونی جرم، از نظر شرعی گناه، از نظر عرف غیرقابل درک و از نظر اخلاقی ناپسند است. با رواج این پدیده، اخلاق از بین می رود و جامعه بدون اخلاقی یعنی جامعه بی قید و بند و هرج و مرج طلب، نباید ندای کانت را فراموش کرد که گفت «جامعه ای بنا شود که در آن شیطان ها نیز نتوانند خطا کنند» و بدانیم ویژگی دوستی و حتی زندگی، به اشتراک گذاشتن آرامش هاست، نه انحصار لذت ها. همباشی سیاه، میکروبی است که تنها موجب آلودگی ذهن مردان و نابودی شخصیت و حرمت زنان می شود.