از آن گفتوگوها بود. داخل یك فورویل بزرگ مشکی. ما عقب و او روی صندلی جلو. مثل پینگپنگ داخل جعبه كمكهای اولیه. بهرام، سایهبان را پایین زده بود و ماشین را لابهلای خطوط سفید میراند. این سفری بود به غرب غرب، جایی كه عكاسها با فلاشها و لنزهای غولآسا انتظار ما را میكشیدند. حرف ما خیلی زود گل انداخت، اولش قرار بود صدای او در آلبوم پر سر و صدایش زمینه مصاحبه باشد، اما خب، مصاحبه كه جلو رفت، صدای ضبط را كم كردیم، شاید به این دلیل كه كلی حرف بود، درباره همین صدا. صدای غیرمخملی بهرام رادان. صدایی كه پول و دردسر را با هم برایش به ارمغان آورد. طبیعی هم بود، شلتاق در زمین دیگران، حتی اگر قاعده را بلد باشی، واكنش برانگیز است. آنقدر كه بگویند و بنویسند: این سیدی را نخرید.بازیگر، ستاره سینمای ایران، در روزهای كمفروغ سینما و در شرایطی كه یكی، دو فیلم پرسروصدا را در نوبت اكران دارد، در این گفتوگوی 3 ساعته جادهای به همه پرسشها پاسخ داد و آخر سر، خسته و كوفته، ما را ترك كرد. آنچه میخوانید بخش زیادی از گفتوگوست و بقیه در بازبینیها حذف شد. این مصاحبه 3 بخش دارد، موسیقی، زندگی شخصی و سینما. 3 حوزهای كه برای ستاره ماندن باید در آن درخشید! علی کریمی هم حق دارد که فیلم بازی کند كار جدیدت، انتشار آلبوم موسیقی یك تجربه تازه است. تجربه كردن به خودی خود كار جالبی است یا نه؟بعضی مواقع تجربهكردن اتفاقی است كه تو میتوانی در اتاق خانهات آن را انجام بدهی، اما وقتی كه میخواهی از اتاق خارجش كنی، باید اعتماد بیشتری به آن داشته باشی. حالا اگر مخاطب این تجربه، كل جامعه باشد چی؟ وقتی كاری را در تیراژ بسیار وسیع در سطح یك مملكتی به این بزرگی پخش میكنیم باید اطمینان كافی به خودمان داشته باشیم. ما چنین اطمینانی را به كارمان داریم و هنوز هم روی حرفهای خودمان هستیم. البته هیچوقت به این فكر نكردیم كه چه كسی خوشش بیاید و چه كسی خوشش نیاید. گروهی بودیم در كنار هم كه به كارمان ایمان و اطمینان داشتیم كه مخاطب خودمان را پیدا خواهیم كرد. البته جذب مخاطب در این آلبوم به دلایلی دشوارتر بود؛ یک دلیل ژانر خاص آلبوم بود و دلیل دیگر خواننده این آلبوم اگر هر آدم معروفی بخواهد كاری را غیر از آن كاری كه در آن شهره است، انجام دهد، با یكسری از پیشفرضهایی كه عمدتا هم منفی خواهد بود، مواجه میشود. من یكبار قبل از انتشار آلبومم با بندهخدایی بحث میكردم، ایشان از خواندن حامد بهداد ایراد میگرفتند، من گفتم خب اگر شما صدای ایشان را دوست ندارید، آهنگ را گوش نكنید. گفت: نه، بهداد اصلا نباید بخواند. من حال نمیكنم كه بهداد آهنگ بخواند. جواب دادم، خب خیلیها هم هستند كه خوششان می آید او بخواند. بحثمان بالا گرفت من گفتم شما استقلالی هستید یا پرسپولیسی؟ گفت: پرسپولیسی. گفتم فكر میكنم محبوبترین بازیكن پرسپولیس «علی كریمی» است. گفت: بله. گفتم اگر امروز این خبر را به شما بدهم كه علیكریمی میخواهد فیلم بازی كند، شما چه واكنشی نشان میدهید؟ گفت: مسلم است كه نباید فیلم بازی كند گفتم چرا نباید فیلم بازی كند، هنوز كه بازیگری نكرده كه بدانیم موفق میشود یا نه؟شاید تبحرش در زمینه بازیگری بیشتر از مهارتش در زمینه فوتبال باشد. شما كه نمیتوانید قبل از اینكه جرم اتفاق بیفتد، رای صادر كنید.همه اینها پیشفرضهایی بود كه از ابتدا میدانستیم با آنها مشكل پیدا خواهیم كرد.
بعضی آدمها مبهوتم میکنند یك نكته مهم در آلبوم تو نامتعارف بودن آن است. چرا اصرار به این كار داشتی؟ سعی نكردیم آهنگهای آلبوم را شبیه آهنگهایی كه در كوچه و خیابان شنیده میشود، بسازیم. سعی كردیم در ذهنیت خودمان تا حدی ساختارشكنی كنیم و كاری را انجام دهیم كه شبیه موسیقیهای شنیدهشده ایرانی نباشد. با این حال بعضیها میگویند شما شبیه فلانی و فلانی كار كردهاید. این مسئله برای من كه اینقدر روی تفاوت این كار تاكید داشتم ناراحت کننده است. مثلا مات و مبهوت میمانم كه چرا موزیسین پرمدعایی میگوید: فلان آهنگ شما شبیه فلان آهنگ معروف در دنیاست. من میگویم آقای عزیز دو تا آهنگ را با هم بگذار. بعد كه جدی بحث میكنیم متوجه میشویم ایشان در كل آهنگ پركاشن ابتدای آهنگ را شبیه میداند؛ خب اینكه نشد! در هر صورت آلبوم «روی دیگر» یك كار دلی بود كه گروه دوستش داشتند، خود من واقعا به آلبوم علاقه دارم و از طرف دیگر هم مطمئنا به آن اعتماد رسیده بودیم كه در این تیراژ وسیع آلبوم را منتشر كردیم. نمیتوانیم برای کسی خطمشی تعیین کنیم این داستان را قبلا هم در سینما و هم در تئاتر داشتهایم. مثل موضعگیری بهزاد فراهانی نسبت به حضور مهناز افشار در تئاتر. یكجور فضای حراست شغلی وجود دارد كه علیه تازهواردهاست. اتفاقا ما در خیلی مواقع از بعضی از نظرات دیكتاتورمنشانه كسانی ضربه میخوریم كه پرچم دموكراسی دست گرفتهاند اما در واقع هیچ اعتقادی به آن ندارند. هیچكس حق ندارد برای كسی خطمشی تعیین كند، مگر اینكه مثل تمام دنیا پای اتحادیههای صنفی وسط باشد. به این معنا كه مثلا اتحادیههای بازیگران تشكیل شود كه وقتی در پوشش آن قرار میگیرید از یكسری مزایا، حمایتها و ساپورتهای آنها برخوردار هستید اما این به آن معنا نیست كه اگر در پوشش آن انجمن یا گروه نباشید، نمیتوانید كاری انجام دهید. شما میتوانید هر كاری دلتان میخواهد انجام دهید اما اگر بخواهید در قالب آن اتحادیه قرار بگیرید، باید یكسری كارها را انجام دهید. مثلا یك بازیگر تئاتر، یك خواننده، یك فوتبالیست، یك كشتیگیر میتواند برود در تئاتر نقشی را بازی كند، اما اتحادیه مربوطه میتواند این فرد را به عنوان عضو قبول نكند، یعنی اگر پسفردا تهیهكننده تئاتر پولش را بالا كشید، یا اگر مجلهای خبر كذب از او منتشر كرد، اتحادیهای نیست كه از او حمایت كند. اما شما نمیتوانی این حق را از او بگیری كه بازی نكند. درست مثل این میماند كه بنده در خیابان پاسداران زندگی كنم، بعد در پیادهرو ایست بازرسی برای مردم بگذارم و نگذارم به آن منطقه بیایند و به آنها بگویم فقط در منطقه خودشان میتوانند راه بروند. بیشتر مخالفتهایی كه داشتهای از جانب همصنفیهای خودت است؟ نه، اتفاقا بیشترین حمایتها از طرف همصنفیهای سینماییام بود حتی از طرف خیلی از سینماییهای معروف ایران تلفن و ایمیل داشتهام و كلی از من حمایت كردهاند. البته از سوی اهالی موسیقی هم تعداد خیلی محدود و كمی با من مخالفت كردهاند و خیلیها هم سعی كردند سكوت كنند. اساسا من با انتقاد مشكلی ندارم. شما یك زمانی نمیتوانی ریشه آن چیزی كه دوست نداری را بزنی و فقط میتوانی بگویی من این را دوست ندارم و میتوانی بگویی من از آهنگ یك تا 12 این آلبوم خوشم نمیآید، از مجموعه آن هم خوشم نمیآید و از این آدم هم خوشم نمیآید اما نمیتوانی به طور كلی كسی را محكوم كنی. شاید یكی از دلایل این محكوم كردن این است كه خیلیها فكر میكنند خب بهرام رادان بازیگری است كه خوشقیافه است، نشریات حمایتش میكنند و سالهاست عكسش روی جلد مجلات متعدد است. حالا میخواهد وارد حوزه موسیقی شود و از آن بازار هم میخواهد چیزی بكند و ببرد. در واقع آنها میخواهند بازارشان متعلق به خودشان باشد؛ ته ماجرا همین است. یك زمانی هست كه بیتالمالی وجود دارد، متولی بیتالمال هم پیشکسوت محترم است و از این بیتالمال قرار است تئاتری ساخته شود كه مقدار زیادی از دستمزد خانم افشار برای این تئاتر باید از این بیتالمال تامین شود. ایشان هم میتواند به عنوان متولی این ماجرا بگوید چرا بیتالمال را خرج خانم افشار میكنید، به جای ایشان میتوان از 10 بازیگر جوان استفاده كرد.خب، این یك نگاه سنتی به ماجراست اما در زمان دیگری شما نگاه میكنید خانم افشار وارد تئاتر شده و سرمایه زیادی را به واسطه نام خودش وارد تئاتر كرده است. همچنین یك ریال از دستمزد او را بیتالمال نپرداخته است. اگر قرار باشد به جای خانم افشار، خانم فلانی بازی كند، دستمزد خانم افشار از مجموعه تئاتر مملكت خارج شده است. پس این ماجرا نكته بسیار مثبتی است، یعنی اینها نگاههایی را وارد این حرفه میكنند كه قبلا وجود نداشته است. مثال آن در موسیقی اینطور است كه وقتی یك آلبوم میآید و پرفروش میشود، جدا از آن كسانی كه همیشه میروند آلبوم را خریداری میكنند یك طیف دیگری هم این آلبوم موسیقی را میخرند و چه بسا كنار آن موسیقی كه به واسطه شهرت آن فرد خریداری میكنند حتی در آلبوم موسیقی دیگر هم تهیه میكنند بنابراین به نظر من حمایت كردن از این نوع ورود آدمهای مشهور به حرفههای دیگر اگر تحولی در زمینه فروش و چرخه اقتصادی داشته باشد به نفع آنهاست...
من از سقف وارد شدم،آمدهام که بمانم اصلا ما چقدر منتقد موسیقی در ایران داریم و این حوزه چقدر آدم فعال دارد؟ من نمیدانم نقد موسیقی داریم یا نداریم. اما چیزی كه در این مدت فهمیدهام این است كه بازار موسیقی در مقایسه با سینما در موضع پایینتری است. خب، تعداد سایتها و مجلاتی كه به موسیقی میپردازند كمتر است و دركل بازار كمتری برای عرضه دارد. بازار موسیقی ما با اینكه باید تیراژهای میلیونی داشته باشد، تیراژ آنچنانی ندارد. جدا از كپیهایی كه انجام میشود، مكان عرضه مناسبی هم وجود ندارد. برای برگزاری یك كنسرت آنقدر با مشكلات متعدد مواجه میشوی كه از كرده خودت پشیمان میشوی و این تازه برای افراد فعال است و باقی استعدادهای درخشان هم چنان زیرزمین ماندهاند. اگر كسی مثل احسان خواجهامیری هم آلبوم منتشر كند، آنقدر سر و صدا بهپا میشود و برای او هم آنقدر مو از ماست بیرون كشیده میشود؟ مسلما نه، چون احسان خواجهامیری در این سیستم بوده است. او بزرگ شده این مجموعه است شاید به خاطر پدرش. از خارج از این ماجرا داخل نشده است. اما بنده هم در سینما و هم در موسیقی خارج از محدوده آنها وارد شدهام. به قول معروف وقتی كه طرف وارد یك جمعی میشود 2 حالت دارد یا اینكه بیسروصدا وارد محدوده شود و برود یك گوشه بایستد مثل خیلی از هنرپیشههای دیگری كه كمتر از من هم معروف نیستند و آلبوم موسیقی منتشر كردهاند كه اصلا هیچكس دیده نشده، زمانی هم هست كه مثل ما از در نه بلكه از سقف وارد شدیم. خب، كاملا طبیعی است كه یكسری موضع میگیرند و در ابتدا شروع میكنند به زدن تو یا آنقدر ضربه میخوری و جانت درمیآید و از در میروی بیرون و میروی یا اینكه همه ضربهها قویترت میکنند و بلند میشوی و دوباره میایستی، میگویی من آمدهام، درست است از سقف آمدهام اما آمدهام كه بمانم. آنوقت است كه آنها میگویند برویم سراغ سوژه بعدی. اگر طرفدار من اینطور فکر میکند... اگر آلبومت با اقبال مواجه نمی شد،موسیقی را کنار میگذاشتی؟ من فكر میكنم هیچوقت موسیقی را كنار نمیگذارم چون جزو آندسته از آدمهایی نیستم كه بیگدار به آب زده باشم و بخواهم شب بخوابم و صبح بیدار شوم و یك اثری منتشر كنم كه پسفردا بخواهم منصرف شوم. من سعی میكنم داشتهها و علایقم را با چیزهایی كه طرفداران واقعی من از من میخواهند، منطبق كنم. مطمئنا منطبق كردن این دو یعنی رسیدن به یك راه مشترك بین داشتهها و علایق من و انتظارات و علایق مخاطبم. یك سؤال دیگر این است كه بهرام رادان بازیگر (و طرفدارانش) چقدر به بهرام رادان خواننده (و هوادارانش) مربوط است؟ اگر تو اینجا كارت خوب نباشد مخاطب سینمایی را از دست نمیدهی؟ فلان خانم خواننده ایالاتمتحده این همه فیلم بازی كرد، كلی هم كنسرت و آلبومهای مختلف برگزار و منتشر كرد. كسی نمیآید بگوید چون فیلم بدی بازی كرده است نمیروم كنسرت او را ببینم. آن طرفدار سینمایی كه فكر كند بهرام رادان چون رفته یك آلبوم منتشر كرده و من از آلبومش خوشم نیامده و به آن دلیل نمیرود فیلمش را ببیند وجود نداشته باشد، بهتر است. ولی ممکن است کسی با نهایت احترام با یکی از مدیاها ارتباط برقرار نکند، آن محترم است.
از آلبوم اول تا آینده قاعدتا در مورد موسیقی یا هر اثر هنری دیگری كه به صورت آزادانه تهیه میشود، جامعه است كه راجع به آن تصمیمگیری میكند یعنی اگر مورد استقبال قرار گرفت كه گرفته است اما اگر اینطور نشد یعنی جامعه آن را پس زده است و او را نمیخواهد. منظورم این است وقتی كه یكبار دچار شكست شوی برای بار دوم وارد این حوزه نمیشوی؛ دقیقا این اتفاق است كه باید بیفتد. واقعیت این است كه من چند نقد خیلی خوب دریافت كردم كه اتفاقا این نقدها اصلا نقدهای مجیزگویی نبودند و نقدهایی درست و ریشهدار بودند. كار را دقیق گوش كرده بودند و نظر خودشان را به عنوان كارشناس موسیقی اعلام كردند. بیشتر آنها با نكات مثبت شروع كردند و وقتی به نكات منفی رسیدند، گفتند اشتباهاتی كه وجود داشته است، طبیعی است. نمیتوان یكدفعه وارد یك حرفهای شد و برای دفعه اول هیچ اشكالی در آلبومت وجود نداشته باشد. مثلا تصور كن شهرام ناظری روزی فیلم بازی كند و این انتظار را داشته باشد كه با تمام فوت و فنی كه آقای پرستویی بعد از گذشت 30سال به دست آورده است، بازی كند. خب، مطمئنا چنین اتفاقی نمیافتد. مطمئنا جدای از مسئله دانش و استعداد یك مسئله دیگری در هنر وجود دارد به اسم تجربه و ما دیگر این را درك كردهایم. به قول انگلیسیها «NARROW DOWN» میشود، یعنی تو یكسری از آدمهایی كه حاشیه ماجرا هستند را كنار میگذاری و فقط آنهایی مخاطب تو میشوند كه خودت، امیال و سلایقت را دوست دارند. آنهایی كه واقعیترین طرفدارهای تو هستند. چرا در سنتوری نخواندم؟ یكی از نكاتی كه به خوانندگی تو وارد شده این است كه یكی از دوستان گفته است اگر صدای تو مناسب خوانندگی بود آقای مهرجویی در فیلم سنتوری از محسن چاووشی برای خواندن استفاده نمیكرد. عرض كنم كه قرارداد آقای چاووشی قبل از حضور من در این فیلم بود و با هر بازیگر دیگری باز هم خود محسن ترانههایش رامیخواند. حتی اگر برادر آقای مختاباد (منتقد موسیقی) كه خواننده معروفی هستند و من هم دوستشان دارم، نقش مرا بازی میكرد باز هم آقای مهرجویی تصمیمش به استفاده از محسن چاووشی بود.
جوانان موسیقی حمایت میخواهند در این چند سال هیچ سروصدایی برای انتشار آلبومت نداشتی. ترس و نگرانیات باعث شد یا برای سورپرایز كردن طرفدارانتبود؟ هردو با هم. ترس از پیشداوری باعث میشد كه دلسرد شوم و انرژی منفی بگیرم بنابراین سكوت را پیشه كردم، از طرف دیگر هم فكر میكردم خب زمانی كه ما خودمان دلمان میخواست این خبر را منتشر كنیم، دلمان میخواهد چیزهای مختلف را كنار هم داشته باشیم، قبل از اینكه مردم بخواهند بگویند چرا خواننده شده است به وسیله تیزر و تصویر یا چند كلیپ میتوانستیم فضا را درست كنیم كه مخاطب لازم نداند از یكسری از افرادی كه خودشان میبرند و میدوزند خط بگیرد. ایرادی كه در بازار موسیقی ایران وجود دارد این است كه در آن فضای عرضه آنچنانی نیست. متاسفانه صنعت موسیقی ما مشكلات فراوانی دارد. من به تازگی متوجه شدهام با اینكه تعداد زیادی هنرمند داریم صنعت موسیقیمان پر از اشكال است. با اینكه مرتب میگوییم سینمای ایران سینمای كوچكی است، اگر بخواهیم سینما و موسیقی را به عنوان یك صنعت كنار هم مقایسه كنیم موسیقی ما به نسبت سینمای ما واقعا حقیر است. من دیدهام بچههایی كه در موسیقی با آنها كار میكنیم برای خوردن آب هم باید اجازه بگیرند، اما زمانی من میروم یك فیلم سینمایی بازی میكنم، دستمزدم را هم دریافت میكنم بعد تهیهكننده میرود دنبال مجوز، پسفردا هم اگر كار مجوز نگرفت اتفاقی برای من نمیافتد، ضمن اینكه مطبوعاتیها از سینما حمایت میكنند. مثلا از فیلم سنتوری مطبوعاتیها آنقدر حمایت کردند که مسئولین در مقابل آن ماجرا کرنش کرند. اما در مورد موسیقی چون تكنفره است و یك مجموعه به حساب نمیآید حمایتی وجود ندارد، دلم میخواهد كه استعدادهای عجیب و غریبی كه در زمینه موسیقی مملكت ما وجود دارد روزی با باز شدن کمی بیشتر فضا مواجه شوند. منظورم بیبند و باری نیست، فقط فضا بازتر شود تا جوانها بتوانند راحـتتر كار كنند. حالا شاید كسی مثل من بتواند به دلیل عقبه سینماییای كه دارد سریعتر برود اما خیلیها هم هستند كه در همین بازار با انواع و اقسام مشكلات دست و پنجه نرم میكنند. استعدادهایی که متاسفانه با بیتوجهی در حال هدر رفتن است. آموزش سريع زبان فرانسه بهترين آموزش زبان فرانسه يادگيري شيرين ترين و زيباترين زبان دنيا ديگر نگران دشوار بودن يادگيري زبان فرانسه نباشيد در اين آموزش قدم به قدم شروع به يادگيري زبان فرانسوي خواهيد كرد از همان ابتدا با روشي اصولي زبان ياد بگيريد اين روش توسط تمام استانداردهاي جهاني تاييد شده يك روش كاملاً علمي با بازدهي حيرت انگيز چگونه ميتوان مكالمات فرانسوي را درك كرد؟ همه آموزش ها به صورت كاملا تصويري در 1 دي وي دي ميباشد قيمت : 6600تومان قيمت : 5500 تومان مناسب براي همه سنين از كودكان تا برزگسالان بسيار مفيد براي دانشجويان كه قصد تحصيل در فرانسه را دارند روشي اعجاب انگيز و باور نكردني براي يادگيري زبان فرانسه زبان فرانسوي خود در كنار زبان انگليسي را به حد اعلا برسانيد 1 DVD قيمت : 6600تومان قيمت : 5500 تومان زبان فرانسوي پس از انگليسي يكي از زبان هاي كاربردي جهان است. بسياري از كساني كه قصد سفر به اروپا را دارند، اين زبان را فرا ميگيرند تا حتما سري به كشور دوست داشتي فرانسه بزنند. همچنين كساني كه قصد مهاجرت به كانادا را دارند، با يادگيري زبان فرانسه شانس اقامت خود را بالاتر ميبرند. زيرا در برخي مناطق كانادا فرانسه صحبت مي شود و ايالت كبك به عنوان ايالتي مهاجر پذير، با زبان اول فرانسوي، امتياز ويژه اي براي كساني كه فرانسه مي دانند قائل است.
|