میگوید «قمه زدن فلسفه دارد» و بعد از آنکه حاجتش را گرفته، نذر کرده هر سال روز عاشورا این کار را انجام دهد. او حالا در زیرزمین قمه میزند!
همراه با آغاز ماه محرم و صفر انواع عزاداریها متناسب با فرهنگ اقوام مسلمانان در مناطق مختلف برگزار میشود. برخی از عزاداریها هم که اکثریت مردم جامعه آن را نمیپسندد، به صورت زیرزمینی برگزار میشوند و عدهای با قمه، تیغ یا قفل زدن، به اصطلاح عشقشان به امام حسین (ع) و خاندان ایشان را نشان میدهند!
محسن 28 ساله که مدتهاست قمه میزند، میگوید: قمه زدن فلسفه دارد و بعد از آنکه امام حسین(ع) به شهادت رسید، حضرت رقیه آنقدر سرش را به خیزران میکوبد تا خون بیاید. به همین دلیل ما هم نیت میکنیم که برای همدردی با حضرت رقیه و نزدیک شدن به امام حسین(ع) این کار را انجام دهیم.
او ادامه میدهد:
در مراسمی که ما این کار را انجام میدهیم، 200 نفر دیگر هم حضور دارند. اما بزرگترین مراسم قمهزنی در خیابان صفای تهران برگزار میشود و همه تُرکزبان هستند. در اصل بهترین قمهزنها تُرکها هستند و اردبیلیها هم بهترین قمهها را میسازند.
«محسن» درباره کسانی که این کار را انجام میدهند، اظهار میکند: بین کسانی که این کار را انجام میدهند، برخی هستند که آنقدر قمه زدهاند که دیگر سر و پیشانیشان جا ندارد.
ما در حدی که تنها پوست سرمان بشکافد قمه میزنیم، اما برخی آنقدر به شدت قمه میزنند که سرشان شبیه رادیاتور شده است. در هیئت ما بچههای 8 سالهای هستند که خودشان میآیند و قمه میزنند، آنها از 6 سالگی این کار را انجام دادهاند و بعد از گذشت چند سال آن را همچنان ادامه میدهند.
اما یک پژوهشگر که تمایل چندانی برای مصاحبه درباره این موضوع ندارد و نمیخواهد نامش آورده شود، به خبرنگار ایسنا، میگوید: در دین زرتشت اگر کسی خطایی میکرد، مجبور بود آزمایش «وَر» را که امروزه باور یا عقیده نامیده میشود، انجام دهد.
«وَر» به دو شکل سرد و گرم انجام میشده است. وَر سرد برای کسانی که به آنها تهمت زده میشد کاربرد داشت؛ مثلا شخصی که مورد تهمت قرار میگرفت، سرش را حدود نیمساعت زیر آب میبردند یا اینکه خودش این کار را انجام میداد، اگر زنده بیرون میآمد، بیگناهی او ثابت میشد.
او ادامه میدهد: «وَرِ سرد» که امروز به کار برده میشود، سوگند خوردن است که متاسفانه این نام به روی دختران هم گذاشته میشود. «سُو کنْد» ترکیب گوگرد و سدیم و چند سم دیگر است؛ یعنی اگر به کسی تهمت میزدند و او بیگناه بود، میگفت من سُو کنْد میخورم تا ببینید این کار را انجام ندادهام.
اگر آن را میخورد و هیچ اتفاقی برایش نمیافتاد، ثابت میشد که او گناهی مرتکب نشده است، اما امروزه به اشتباه میگویند قسم میخورم در حالی که قسم یک واژه عربی است که کسی آن را نمیخورد، بلکه یاد میکنند.
این پژوهشگر اضافه میکند: وَر گرم از آتش درست میشود، مثل سیاووش که به آن تهمت میزنند و او از آتش عبور میکند. این یک باور است که شخص آن را انجام میدهد. از طرفی مقاومتی در برابر حکام جور بوده است که شخص را به شلاق، شمع آجین کردن و قمه زدن تهدید میکردند و اشخاص هم اسلحه را میگرفتند و میگفتند ما به عشق طرف مقابل حاضریم خودمان را بکشیم، شما چه میگویید؟
البته این موضوع جای بحث جامعهشناسانه دارد. در روز عاشورا در هند چند کیلومتر آتش روشن میکنند و مردم به روی آن راه میروند. در زمان قدیم در تبریز هم مراسم قفلزنی هم انجام میشده است، گرچه این اعمال امروزه بهشدت نکوهش میشود.
راه رفتن روی آتش
در کتاب «طهران قدیم»، تالیف جعفر شهری نیز درباره آشنایی با آداب و رسوم مردم تهران قدیم در ماه محرم و نذرهای رایج و از یاد رفته آمده است: ایام محرم همواره به عنوان روزهای خیرات و روا شدن حاجات شهرت داشته و به همین دلیل در روزهای محرم هر کسی به وُسع خود در اطعام عزاداران میکوشید .
از دیگهای 20 منی گرفته تا کماجدانهای کوچک، با شور و شعفی خاص بر سر اجاق میرفت و موجودی آن با خلوص نیت در بیم مردم پخش میشد.
حتا کسانی که توانایی اطعام نداشتند، با ریختن مشتی برنج در پلوی نذری یا تکه گوشتی در خورش، در نذر شریک میشدند.
آشنایی با آداب و رسوم مردم تهران قدیم در ماه محرم، اعتقاد به اینکه این شبها، بهترین زمان طلب آمرزش برای رفتگان است، خرما، حلوا، شکرپنیر، آش و سمنو نیز بر اقلام دیگر نذورات اضافه شد و تهران در این ایام شهری بود یکپارچه نعمت و کرم و بذل و بخشش.
نذرهایی که مردم در ماههای محرم و صفر برای خود و فرزندانشان و رفع گرفتاریها انجام میدانند اینها بودند: آب دادن، شربت دادن، سقایی، پختن آش امام زینالعابدین و آش ابودردا که مصالح آن را گدایی میکردند و آن را برای رفع هر بیماری مناسب میدانستند.
اطعام با انواع غذاها، نذر شمع، نفت و روغن چراغ به امامزادهها، گِل مالیدن بر سر و صورت، سینه زدن، زنجیر زدن، زیر علم، کتل و علامت رفتن، سنگ زدن، تیغ زدن، قمه زدن، خواندن زیارت عاشورا، ختم قرآن، روزه گرفتن و....
علاوه بر اینها، انجام خدماتی چون پذیرایی، کفشداری و اسفند دود کردن در مساجد و تکیهها نیز با نذر و قصد قربت انجام میگرفت. تهیه مواد مورد نیاز دستهها از سازهایشان گرفته تا زنجیر و عَلَم و کُتَل و علامت، پرچم، دیگ، سینی، استکان و...نیز از جمله موارد نذر بوده و هست.
یکی دیگر از انواع نذورات، گرفتن روزه سکوت بود و فرد روزه گیر، در تمام دوازده روز عزا تا آخر محرم و گاهی صفر، یک کلام سخن نمیگفت.
انجام امور عامالمنفعه مانند رسیدگی به وضع خیابانها، تامین روشنایی معابر تاریک، پوشاندن چالهها و راهآبها، کمک به نابینایان، پرداخت بدهی زندانیان یا تهیه غذا و پوشاک برای خانوادههای آنها، غذا دادن به پرندگان، میانجیگری در اختلافات خانوادگی و دوستانه و...نیز با قصد قربت انجام میگرفت و انصافا در این دو ماه، عمل خلافی از کسی سر نزده و بساط عیش و نوش و عروسی و جشن تعطیل بود.
قمهزنی و تیغزنی از جمله اعمال منسوخ که زمانی موجب مباهات و امروزه به شدت نکوهش میشود، قمهزنی و تیغزنی در سحرگاه روز عاشورا بود. دستههای قمهزن شبهای هفتم تا دهم، کفن پوشیده و با حرکاتی مهیب، پای به جای پا کوفته، شمشیرهای خود را در زیر نور فانوسها به حرکت در میآوردند.
سحرگاه روز عاشورا این گروه با همان هیبت اما تنها با چند پرچم و کتل، راه میافتادند. این گروه پس از رسیدن به حسینیه خود به چند دسته از اطفال، نوجوانان، جوانان و سالمندان تقسیم شده و آماده حرکت میشدند.
جلو سر اطفالی که والدینشان برایشان نذر کرده بودند، و افراد کمی ترسوتر، توسط دلاکان مجرب، با چند حرکت کوچک تیغ، زخمی میشد تا حدی که سرخی خون نمایان شود و سپس دسته حرکت کرده و با خواندن نوحه و نوای سنج یکدیگر را تهییج میکردند تا وقتی که نوحه خوان با فریاد "یا حسین" برای شروع قمه زنی علامت بدهد.
میاندار دسته در فاصله خیابان مانند دو گروه قمهداران ظاهر شده و با فریاد یا حسین اولین قمه را بر سر خود میزد. پس از او بقیه نیز با شمشیر و قمه قدارههای خود بر سر میزدند.
اگرچه رسم بر این بود هرکس به اندازه نذر خود قمه زده و سپس به راه ادامه دهد، اما همیشه در میانه کار عدهای از خود بیخود شده و گاهی موجب مرگ خود میشدند.
نذر قمهزنی جلو سر اطفال
دسته سنگزنها یکی از دستههای عزاداری، دسته سنگزنها بود که افراد در آن به جای سینه زدن و زنجیر زدن، هر یک دو قلوه سنگ در دست گرفته با نوای نوحهخوان و صدای سنج بر هم میزدند.
به این ترتیب که هر زدن سه ضربه داشت که سنگ زنها، در حالیکه در دو صف روبروی هم تشکیل میدادند، با خم و راست شدن، یکی را نزدیک زمین، یکی را برابر شکم و یکی را بالای سر میکوفتند، بر این نشانه که روز عاشورا چنین سنگهایی بر سر و پا و سینه امام و شهدا خورده بوده است.
قفل آجین در مراسم عاشورا، عدهای دست به کار اعمالی میشدند که ریشه و دلیل وجودی آن بر کسی معلوم نیست.
یکی از این کارهای شکنجه آمیز، قفل آجین بود که این شخص از مدتی قبل بدن خود را با داروهای کرخکننده بیحس کرده، قسمتهایی از بدن، از گردن به پایین، را سوراخ کرده و از آنها قفل، نیزه، سیخ و میخ و امثال آن میگذرانید و خود را در جلو دسته به نمایش میگذاشت تا جایی که از شدت درد بی حال میشد.
گاهی این افراد را بر اسب سوار میکردند و دسته به خاطر مراقبت از آنها به آهستگی حرکت میکرد و صدای فریاد درد آنها را در فریاد "یا حسین" غرق میکرد.
جعفر شهری در جلد دوم «طهران قدیم» در باره نذورات تهرانیها مینویسد: کاه پاشیدن به سر دستههای سینه زن، گِل مالیدن به سر و صورت و تشت گِل برای این کار تهیه کردن و سر راه دستهها در اختیار گذاردن، سر برهنه، پا برهنه راه رفتن، سینه زدن، زنجیر زدن، زیر علم و کتل و بیرق رفتن، تمامی دو ماه را بدون نظافت و استحمام گِل و لجنی ماندن، و دیگر، یک یا چند بار ختم قرآن کردن.
همه روزه (زیارت وارث) خواندن، عهده دار شدن خدمتی از خدمات عزاخانهها و دستهها مانند اداره کردن سماور، «قهوه چی گری»، چای دادن، استکان جمع کردن، آب دادن، جاروکشی، قلیان چاق کردن و قلیان دادن، کفش جفت کردن، تهیه قلیان و منقل، تا کوچکترین و بیقیمتترین اشیا مانند آفتابه برای مستراح و جارو و نمک و آب دیگهای آش و پلو و آنچه را که توانایی آن را داشته باشند.
شهری نذر سکوت در تمامی دوازده روزه عزا یا تا آخر محرم و صفر، تقلیل غذا، تشنگی، گرسنگی، بیخوابی، کمک به همنوعان و عجزه، مانند عصاکشی نابینایان و مداحان و روضه خوانهای نابینا، پوشانیدن در سوراخهای راه آب برای حفظ سقوط مردم در آنها، نصب چند شعله چراغ نفتی در معابر و پیچ کوچهها و زیر تاقیها.
دادن نان و گوشت به سگها، سرکشی به زندانیان و بیماران بیبضاعت و پرداخت بدهی و تهیه دوا و غذا برای آنها و دیگر واسطه اصلاح و وفاق و صفا شدن میان زنان و شوهران و دوستان و برادران مکدر و از این قبیل تا نفعی از آن به غیر برسد را از دیگر نذرهای آن دوره معرفی کرده است.
از سابقه قمهزنی در ایران تا پیش از صفویه سابقهای پیدا نشده است و این تردید وجود دارد که این رسم در زمان صفویه به وجود آمده است یا اینکه بعد از صفویه در زمان قاجاریه وارد شده و رواج یافته است. زیرا از جمله اقدامات صفویان در زمینه عزاداری، رسمی و حکومتی کردن مجالس سوگواری و دیگری، ابزارمند کردن و نیز پدید آوردن آیینها و رسوم جدید عزاداری بود. «پیتر دلاواله»، سیاح ایتالیایی، از عزاداری شیعیان در اصفهان عصر صفوی سال 1037 قمری چنین گزارش میدهد:« تشریفات و مراسم عزاداری عاشورا به این قرار است که همه غمگین و مغموم به نظر می رسند و لباس عزاداری به رنگ سیاه یعنی رنگی که در مواقع دیگر هیچ وقت مورد استعمال قرار نمیگیرد، بر تن میکنند.
هیچ کس سر و ریش خود را نمیتراشد و به حمام نمی رود. به علاوه نه تنها از ارتکاب هر گناه پرهیز میکنند، بلکه خود را از هرگونه تفریح و خوشی محروم میسازد.
جمعی در میدانها و کوچههای مختلف و جلوی خانههای مردم، برهنه و عریان در حالی که فقط با پارچهی سیاه یا کیسهی تیره رنگی ستر عورت کرده و سر تا پای خود را با مادهای سیاه و براق رنگ زدهاند، حرکت میکنند، به همراه این افراد، عدهای برهنه نیز راه میروند که تمام بدن خود را به رنگ قرمز در آوردهاند.
تا نشانی از خونهایی که به زمین ریخته و اعمال زشتی که در آن روز عاشورا نسبت به حسین (ع) انجام گرفته است، باشد. همه با هم، آهنگهای غم انگیز در وصف حسین (ع) و مصائب وارد بر او میخوانند و دو قطعه چوب یا استخوانی را که در دست دارند، به هم میکوبند و از آن صدای حزن انگیزی به وجود میآورند و به علاوه حرکتی به سر و تن خود میدهند که علامتی از اندوه بیپایان آنها است و بیشتر به رقص شباهت دارد ... »
علاوه بر ابزارآلات جدید، ازاین دوره بود که آداب و رسوم نویی هم در سلک آیینهای عزاداری درآمد؛ آدابی چون «تیغزنی»، «قفلزنی»، «سنگزنی» و «قمهزنی» را از این جمله شمردهاند.
سیخزنی
استاد یوسفی غروی نیز در این باره بیان کرده است: «از نظر تاریخی، ظاهراً آن وقت که صفویه سر کار آمدند، قمهزنی پدید آمد اما هنوز به یقین نرسیدهایم که آیا قبل از عثمانیها هم این کار انجام میشده است یا نه؟
روال حکومتها این است که اعمال و رفتارها را از همدیگر یاد میگیرند؛ عثمانیها گروه فداییان درست کرده بودند و مانند آل بویه که در قرن سوم و چهارم در بغداد، عمدتاً دستههای اولیهی عزاداریشان، دستههای نظامیشان بود، به ارتش دستور داده بودند که به طور منظم و دسته بندی شده، دسته عزاداری راه بیاندازند. صفویه هم وقتی سر کار آمدند این برنامه را تکرار کردند.
یکی از افواج فداییان، قزلباش صفوی بودند که همیشه به نشانهی آماده به خدمت، سرشان تراشیده بود.»
در کتاب «تاریخ شاه عباس» از نصرالله فلسفی که در پنج جلد نوشته شده به تفصیل، «فوج فداییان» معرفی شدهاند. در وصف آنان آمده که حتی در تمریناتشان گوشتِ حیوانات مختلف و حتی مار را میخوردند که هنوز هم در بعضی از ارتشهای جهان معمول است.
مثلاً در ارتش صدام نیز یک فوج فدایی این طوری وجود داشت. خلاصه این که فداییانِ صفویه در روز عاشورا شمشیر به دست، بیرون آمدند و تصورشان این بود که نوعی همدردی و مواسات با اصحاب امام حسین (ع) داشته باشند.
آنان میگفتند در چنین روزی که اصحاب امام حسین (ع) و خود امام، و بنیهاشم تیر میخورند، پس ما هم این حالت را برای خودمان ایجاد میکنیم؛ یعنی نشان دهیم که ما در راه امام حسین (ع) فدوی هستیم و حاضریم سرمان بریده شود؛ و این شروع قمه زنی شد.
البته در آن زمان اکثر جامعه به علمایی که با این بدعتها به مخالفت برمیخاستهاند، توجه خاصی نمیکردند، تا آنجا که عالمی مثل «مقدس اردبیلی» بهخاطر مخالفت با این نوع حرکات در عزای امام حسین (ع)، عملا طرد میشود!
رواج قمهزنی در دوران قاجار در دوره قاجار، تیغزنی و قمهزنی مرسوم بوده است رسمی که البته پیش از آن هم سابقهای چند ساله داشت.
«بنجامن»، سفیر آمریکا در ایرانِ عهد ناصرالدین شاه، در توصیف مراسم قمهزنی در سفرنامهاش آورده است: سال 1884 میلادی من در تهران اقامت داشتم. دستههایی در خیابانها حرکت میکردند و احساسات تند و شدید بیسابقهای از خود نشان میدادند.
در این میان ناگهان جمعی سفیدپوش که کاردهایی در دست داشتند، پدیدار شدند که با هیجان زیاد کاردها را بالا برده و به سر خود میزدند و خون از سر آنها و از کاردهایی که در دست داشتند، فواره میزد و سر تا پایشان را سرخ کرده بود. واقعاً که منظره دلخراش و بسیار تأثرآوری بود که هرگز نمیتوانم آن را از یاد ببرم.
کسانی که دراین دستهها قمه میزنند، گاهی آنقدر به هیجان آمده یا خونی که از آنها میرود آن قدر زیاد است که بیحال شده و روی زمین میافتند و حتی ممکن است اگر فوراً مداوا نشوند، جان خود را از دست بدهند.
مستوفی از آغاز رواج قمهزنی و تیغزنی در عهد ناصری، روایت میکند: تیغ زدن روز عاشورا، از کارهایی است که آخوند فاضل دربندی در عزاداری وارد، یا لا محاله آن را عمومی کرده و فعل حرام را موجب ثواب پنداشته است.
این خلاف شرع بیّن، جزو عزاداری و کار ثواب وانمود شده است. در آن دوره، خطبایی مثل آخوند ملاآقا بن عابد شیروانی معروف به فاضل دربندی با کتابش به نام «اکسیر العبادات فی اسرار الشهادات» همین قدر که در رونق بخشی به مجالس عزا در آن دوره نقش داشتند، در ورود مطالب سست و جعلی و خرافات و در نتیجه عوامگرایی این مجالس هم موثر بودهاند.
در این دوره نیز علمایی مثل علامه سید محسن امین عاملی، قمهزنی و نظایر آن را غیر شرعی و شیطانپسند خوانده، به مخالفت با آن پرداختند که باز هم با توجه به این که قمهزنی بهسرعت جایگاه مطلوبی نزد عوامالناس یافته و جزئی لاینفک از مظاهر دینداری، با لعاب تعصب مردم شده بود.
نه تنها مخالفت این دسته از علما موثر واقع نشد، بلکه به تشکیل جبههای در بین مردم و برخی علمای موافق قمهزنی منجر شد؛ تا جایی که برای مثال به علامه سید محسن امین عاملی تهمت زدند که میخواهد اخبار را نسخ کند و از اجرای اعمال دین جلوگیری کند!
این روند البته به شکل کاهشی در دهههای بعد نیز ادامه داشته است. در این راستا، حضرت امام خمینی (ره)، بنیانگذار کبیر جمهوری اسلامی، نیز در یکی از استفتائات درباره این مراسم اعلام کردهاند: «شبیهخوانی و مراسم دیگر اگر همراه با حرامی نباشد و موجب وهن مذهب نشود، مانع ندارد و بهتر است بهجای شبیهخوانی، روضه بخوانند، و از قمهزنی اجتناب نمایند.»
حضرت آیتالله خامنهای، مقام معظم رهبری، هم درباره حرمت قمهزنی فتوا دادهاند و فرمودهاند: «قمهزنی علاوه بر اینکه از نظر عرفی، از مظاهر حزن و اندوه محسوب نمیشود و سابقهای در عصر ائمه «علیهم السلام» و زمانهای بعد از آن ندارد و تأییدی هم به شکل خاص یا عام از معصوم «علیه السلام» در مورد آن نرسیده است، در زمان حاضر موجب وهن و بدنام شدن مذهب میشود. بنابراین در هیچ حالتی جایز نیست.»
به اعتقاد کارشناسان و متخصصان امور بهداشتی، قمهزنی پیامدهای منفی نیز به همراه دارد که «خونریزی، عفونتهای موضعی، قطع شدن عروق و اعصاب، احتمال شیوع بیماریهای عفونی همچون هپاتیت B و مننژیت، ایجاد جوشگاه ناهنجار (محل ترمیم زخم بدشکل)، احتمال بروز شوک ناشی از کم شدن حجم خون بدلیل خونریزی، احتمال بروز آنمی (کمخونی)، احتمال بروز کزاز و در موارد نادر بیماری هاری، خطر احتمال ابتلا به عفونتهای پوست و استخوان، تشکیل کانونهای چرکی داخل نسج مغز و ایجاد آبسه در اثر قمه زدنهای عمقی، شکستگی استخوانهای جمجمه و فرو رفتگی آن و در نهایت مرگ سلولی، از جمله این پیامدها هستند».
البته مراسم مشابه قمهزنی در بین مسلمانان کشورهای دیگر از جمله هند و مسیحیان نیز رواج دارد. با این حال، خصوصا با توجه به اعلام موضع حضرت امام خمینی و مقام معظم رهبری، قمهزنی در چند دههی اخیر در کشور پرهیز و بعضا ممانعت شده است.
اما همچنان عدهای هستند که آنرا بهشکل عملی زیرزمینی و بدون توجه به این تاکیدهای لازمالاجرا، به انجام میرسانند.