خرید عید در آخرین روزهای سال هر چقدر هم که سخت به نظر برسد و پردردسر، قانون نانوشته ای است که چه بخواهید چه نخواهید برای شما هم به اجرا در می آید؛ اتفاقی خوشایند که می تواند شما را از خانه بیرون بکشد و پای تان را به مراکز تجاری بزرگ و پاساژهای معروف باز کند. حکایت دست فروش ها و رونق کسب و کارشان در شب های پایانی سال هم در همین جا شروع می شود. حتی اگر اهل خرید هم نباشید قبول کنید که نمی توان از وسوسه راه رفتن بین بساط بزرگ و کوچک دست فروش های کف پیاده روی خیابان ها گذشت. فروشنده هایی که یک نقطه مشترک دارند؛ بازار داغ فروش شان در روزهای پایانی سال و ایام عید. فرقی نمی کند گوشه کدام پیاده رو و کدام خیابان را برای بساط جنس های شان انتخاب کرده باشند یا کالایی که می فروشند ربطی به حال و هوای نوروز داشته باشد یا نه؛ همین که در روزهایی که سال کهنه، آخرین نفس هایش را می کشد و زمین و زمان خبر آمدن سال جدید را می دهند، شب با جیبی پر به خانه برگردند کافی است.
در این گزارش شما را با معروف ترین مراکز و خیابان های تهران در روزهای پایانی سال آشنا می کنیم؛ جاهایی که به خاطر دستفروش های رنگارنگ شان معروف شده اند. اگر تا به امروز لذت خرید از دستفروش ها را تجربه نکرده اید می توانید دست به کار شوید و برای خرید به یکی از این پاتوق ها مراجعه کنید. فقط قبل از هر چیز حواس تان را جمع کنید تا گنجشک رنگ کرده را جای قناری به شما نفروشند؛ از ما گفتن!
بازار بزرگ تهران بین خیابان های بزرگ و کوچک تهران، دست فروش های بازار بزرگ یا همان 15 خرداد مدت هاست که برای خودشان اسم و رسمی به هم زده اند؛ وجب به وجب پیاده روهای بازار در این روزها و شب ها پر است از آدم؛ آدم هایی که با یک نیت قبلی پا به خیابان گذاشته اند؛ خرید! کلمه چهار حرفی کوچکی که می تواند شامل هرچیز نوروزی و غیرنوروزی که فکرش را می کنید شود! از لباس و آجیل و دیگر نیازمندی های شب عید گرفته تا کیف های مسافرتی،زیورآلات بدلی، حوله و دمپایی؛ این یعنی بهترین فرصت برای دست فروش ها. شاید به خاطر همین است که هر دستفروشی در بازار جای مخصوص به خودش را دارد و البته هرکسی هم نمی تواند به جمع این جماعت دستفروش بازاری وارد شود.
با این حال اگر به قصد خرید با مترو خودتان را به این نقطه از شهرمان رسانده اید فراموش نکنید که نبض پیاده روهای بازار بزرگ در روزهای پایانی سال از همیشه بیشتر می زند. پس انتظار این را داشته باشید که از در مترو خارج نشده با موج جمعیت همراه شوید و ناخواسته به سمتی که بقیه ره سپارند راهی شوید. روی زمین جلوی ورودی های مترو تا تمام کوچه و خیابان های منتهی به بازار بزرگ دست فروش ها برای خودشان بساط کرده اند. شاید لباس شب عید، شلوار، روسری و پیراهن بیشترین جنس را روی بساط دستفروش ها تشکیل دهند، اما اگر دنبال خرید وسیله دیگری هستید ناامید نشوید.
فقط کافی است رد صدای فروشنده ها را بگیرید. بین فریادهای بلند آدم هایی که آخر سالی حراج کرده و آتش به مالشان زده اند می توانید خیلی چزهای دیگر هم پیدا کنید. البته اگر جماعتی که دور بساط آنها حلقه زده اند اجازه دهند نگاهی به اجناس روی زمین بیندازید. اگر موفق شدید و به صف اول مشتری های پای بساط پیوستید این توصیه دوستانه ما را هم فراموش نکنید؛ هوشیار باشید و فریب بازارگرمی فروشندذه ها را نخورید؛ هیچ آدم عاقلی شب عید آتش به مالش نمی زند؛ پس اگر چیزی روی بساز شان چشم تان را گرفت خوب آن را بررسی کنید تا دلیل ارزانی اش را پیدا کنید. خیلی وقت ها ارزان خریدن بهترین خرید نیست.
هفت حوض، 10 روز آخر میدان نبوت که خیلی ها آن را با اسم قدیم آن یعنی هفت حوض می شناسند، یکی دیگر از پاتوق های جماعت دستفروش در آیام عید است؛ جایی که به وعده گاه ساکنان محله های شرقی تهران تبدیل شده است. اگر گذرتان به هفت حوض افتاده باشد حتما به جز بوتیک های لباس فروشی، مغازه های لوازم خانگی و اغذیه فروشی های بزرگ و کوچک تک و توک مغازه های کیف و کفش فروشی را هم در این راسته دیده اید اما بیشتر آنها فعلا فروشندگان پوشاک هستند. بازار هفت حوض از چهارراه سرسبز که از تقاطع بزرگراه رسالت و خیابان شهید آیت تشکیل شده، شروع و به خود میدان ختم می شود.
انواع و اقسام مغازه و پاساژها در حد فاصل این دو محل یعنی قسمت شمالی خیابان آیت قرار دارند. دستفروش ها هم درست همین جا بساط می کنند و هرچیزی که مشتری بخواهد می فروشند. از سبزه، سیر و سمنو گرفته تا ماهی های قرمز و فایتر و حتی لاک پشت و ما آبی. اگر گذرتان به این منطقه افتاد حتی اگر قصد خرید هم نداشت باشید مطمئن باشید که اول جذب ویترین های رنگارنگ مغازه های اطراف میدان می شوید و بعد جلوی بساط دستفروش ها پا سست می کنید و به خیل عظیم جمعیتی می پیوندید که شیفته تنوع موجود بین کالاها در این منطقه شده اند.
دستفروش های هفت حوض البته فقط در روزهای پایانی سال سروکله شان در پیاده روهای پایانی سال سروکله شان در پیاده روهای اینجا پیدا نمی شود؛ در روزهای دیگر هم نزدیکی های غروب می آیند وباسط شان را روی پیاده رو پهن می کنند. شاید عجیب باشد اما بیشترشان مشتری های ثابت خودشان را دارند و به خاطر همین کاروکاسبی شان خوب است. با این حال در 10 روز آخر اسفند رشد قارچ گونه ای پیدا می کنند. به طوری که در لحظه های آخر سال در هر یک مترمربع جا، چند نفر با هم فریاد می زنند و جنس می فروشند و این یعنی تعداد دستفروش ها در این روزها چندین و چند برابر مغازه های موجود است به طوری که کل پیاده روها به اشغال این فروشنده ها در می آید و زمین با اجناس شان فرش می شود.ق یمت ها هم آنقدر مناسب هست که توجه مشتریان را به خود جلب کند. البته مغازه دارهای این منطقه با این مساله نه تنها مشکلی ندارند بلکه از تعداد جمعیتی که دستفروش ها به این سمت می کشانند، استقبال هم می کنند.
بازارچه سنتی ستارخان، قطب خرید غرب برای ساکنان محله های غربی تهران بازارچه سنتی ستارخان اسم آشنایی است؛ بازاری که به خاطر وسعت و تنوع مغازه هایش تقریبا پاسخگوی تمام افرادی است که این منطقه را برای خرید انتخاب کرده اند. وقتی فروشگاه های مختلف در این بازارچه در کنار هم فعالیت شان را شروع کردند هیچ کس فکرش را هم نمی کرد به زودی یکی از قطب های خرید و فروش در غرب تهران تبدیل شوند، اما حالا مدت هاست که از تمام مسیرهای غرب تهران مشتری های ویژه خودشان را دارند. بازارچه سنتی ستارخان کاملاشبیه به یک بازار کوچک و سنتی در شکل قدیم بازارها است.
عاملی که باعث شده دستفروش های خاصی هم آن را برای عرضه کالاهایشان انتخاب کنند. با اینکه اینجا هم بساط سبزه، هفت سین، ماهی و سمنو به راه است اما وسایل سنتی و کاهرهای دستی هم مشتری های زیادی دارند. به این ترتیب می توانید با کمی گشت و گذار در این بازارچه هم ماهی و هم تنگ بلورش را با قیمتی مناسب خریداری کنید؛ آن هم تنگی که یک هنرمند گوشه خانه با ویترای تزیینش کرده و مستقیم و بدون واسطه اینجا را برای عرضه شان انتخاب کرده است. بدون واسطه بودن ویژگی اصلی بیشتر کالاهایی است که اینجا عرضه می شوند.
دستفروش های تجریش، ویژه دقایق آخر سال محله تجریش و در حوالی امامزاده صالح (ع) روزهای آخر سال حال و هوای دیگری دارد. آدم های زیادی به قصد زیارت خودشان را به این نقطه شمالی از تهران می رسانند و بعد از زیارت راهی بازارچه های اطراف امامزاده می شوند. دستفروش ها پیاده روهای تجریش را هم در این ایام قبضه کرده اند. روی پارچه های دو، سه متری کالاهای شان را بساط کرده اند؛ انگار که ویترین مغازه شان باشد. اینجا البته کالاها، فروشنده ها و بالطبع خریداران، زمین تا آسمان با بازار بزرگ فرق می کنند. اولین تفاوت درقیمت اجناس است؛ انگار دستفروش ها هرچه خیابان های تهران را روی نقشه طی کرده و بالاتر رفته اند به قیمت شان هم به همان نسبت اضافه کرده اند.
پس لباس یا کیف و کفشی که در بساط فروشنده های نقاط دیگر به قیمت 25 هزار تومان هم به فروش می رسد؛ علاوه بر اینکه شما به عنوان یک خریدار متشخص عیدی شب عید فروشنده را هم نباید فراموش کنید و سرجمع چیزی حدود 55 هزار تومان برای همان وسیله باید بپردازید. این اختلاف قیمت و گرانی البته مورد اعتراض هیچ کس نیست. به نسبت مشتری های این منطقه، حتی دستفروش هایش جیب های پرپول تر و دل بزرگتری دارند. همین می شود که می توانند مدت زیادی از وقت شان را بین بساط دستفروش ها بگذرانند و هر ساعت به تعداد کیسه های خریدشان اضافه شود؛ حتی اگر چیزی که می خرند امسال عید که هیچ، زمستان ساد بعد به دردشان بخورد. بله! نکته همین جاست. این جا دستفروش های زیادی با حراج کالاهای زمستانی کاسبی شان را داغ کرده اند.
خیابان جمهوری و ولیعصر، بازار رگال های فلزیگ بعد از بازار بزرگ تهران، این دو خیابان در مرکز شهر رفت و آمد زیادی را در شب های عید تجربه می کنند. دستفروش های این محدوده از یک طرف بساط شان را از حوالی خیابان فلسطین پهن می کنند تا انتهای خیابان جمهوری و نزدیکی های بهارستان و از طرف دیگر از سه راه جمهوری تا میدان فاطمی وجب به وجب پیاده را با کالاهای شان می پوشانند و این یعنی چند ساعت مداوم پیاده روی بین دستفروش ها برای جماعت خریدار؛ همان دلیلی که باعث می شود خیلی ها هم این منطقه را برای خرید شب عیدشان انتخاب کنند. اسفند که به روزهای لحظه های آخر نزدیک تر می شود، جنب و جوش در این خیابان هم به اوج می رسد. اینجا تا نیمه های شب بساط دستفروش ها داغ داغ است. مردم انگار خواب ندارند و کوچک ترین فرصت را برای خرید از دست نمی دهند. مغازه دارهای این منطقه هم برای اینکه ازک سب و کار پررونق دست فروش ها عقب نمانند جنس هایشان را روی رگال های فلزی جلوی مغازه های شان روی پیاده رو بساط کرده اند و فروش شان هم تضمینی است شک نکنید.
به این ترتیب کالایی که گوشه مغازه شاید در روز 10 بار توسط مشتری دیده شود کف پیاده رو چندین بار بین چماعت خریدار دست به دست می شود. اگر برای خرید این منطقه را انتخاب کرده و در گشت و گذارتان به نزدیکی های پلاسکو رسیده اید سعی کنید با اعصابی آرم پا به میان جمعیت بگذارید و البته هر لحظه هم انتظار این را داشته باشید که یک نفر دم گوشتان داد بزند: «مثل حاجی فیروزه؛ این حراجی سالی یه روزه!». اینجا صدای بلند تضمین فروش است. به همین دلیل خیلی وقت ها دو نفر پای بساط می ایستند؛ یک نفر مسوول خرید و فروش اجناس و چک دو چانه زدن با مشتری ها می شود و آن یکی فقط حنجره پاره می کند و مشتری جمع می کند. بازار رقابت بین این فروشنده های داد زدن! هم البته داغ داغ است و هر کسی سعی می کند با صدای بلندتر و شعاری بهتر و جذاب تر مشتری را به سمت خودش جذب کند.
بازار دوم نازی آباد، بازار پیاده رو شلوغ و پررفت و آمد؛ این هم حکایت بازار دوم نازی آباد در روزهای پایانی سال است؛ بازاری که به قطب خرید و فروش در جنوب تهران تبدیل شده و به تنهایی بار قسمت بزرگی از بازار عرضه و تقاضا در این منطقه را به دوش می کشد.اینجا هم در رقابت با بازارهای دیگر شهر، مراکز خرید کوچک و بزرگ و فروشگاه های زیدی هست که می تواند برای هر سلیقه مناسب باشد. با این حال حکایت دستفروش های بازار دوم نازی آباد حکایت دیگری است؛ دستفروش های اینجا به طور اختصاصی به فروش انواع و اقسام پوشاک می پردازند؛ از لباس زنانه و بچگانه گرفته تا کفش و کت و شلوار؛ اتفاقی که باعث شده هیچ کسی دست خالی از اینجا به خانه اش برنگردد. تنها مشکل همان شلوغی بیش از اندازه پیاده روها و بساط دست فروش هاست که به راه رفتن در خیابان در حال وهوای عید می ارزد.
راسته سلسبیل، در زیر سقف آسمان خیابان رودکی یا همان سلسبیل هم مدت هاست که به پاتوق جماعت خریدار در روزهای پایانی سال تبدیل شده است. تنها دلیل این اتفاق هم دست فروش هایی هستند که از حوالی ساعت 10 صبح حتی قبل از بازشدن مغازه ها بساط شان را در پیاده پهن می کنند و تا آخرین ساعات شب هنوز مصرانه به فروش کالاهای شان مشغول اند. کالای موجود در این بازار شلوغ و پررفت و آمد هم فقط به کیف، کفش و پوشاک خلاصه نمی شود، بلکه دست فروشان به عنوان نماینده های تمام مشاغل هر کالایی را روی زمین می فروشند؛ از ساعت و انگشتر گرفته تا ادکلن و آلبوم عکس و اسباب بازی. به همین دلیل خیلی وقت ها مشتری ها چیزهایی را می خرند که اصلا قصد خریدشان را نداشتند. این البته مهارت بزرگ دستفروش هایی است که آسمان سقف مغازه های شان است و کف پیاده رو ویترین پرزرق و برق شان.
نوروز اومده چرا نمی خندین؟! در شلوغی شب های عید وقتی بین بساط رنگارنگ دست فروش ها قدم می زنید، کمی سرتان را بالاتر بگیرید و به جز جنس های چیده شده روی مزین و همچنین لباس و کیف، کفش، حاجی فیروزها را هم ببینید. حاجی فیروزها از خیلی سال پیش پای ثابت پیاده روهای شلوغ شب عید شده اند. آنها از سال های پیش نقش اول همه مراسم های نوروزی کشورمان بوده اند. فرقی نمی کند کجا ملاقات شان کنید؛ نبش چهارراه استانبول، خیابان سلسبیل یا میدان هفت حوض. فرقی نمی کند صورتشان را با چه چیزی سیاه کرده باشند، رنگ یا خاکستر روزنامه. حاجی فیروز را هرجایی که دیدید برای چند دقیقه دست از خرید بردارید و با او همراه شوید.
انگار کنار حاجی فیروز گوشه پیاده رو بین سروصدای دست فروش ها زمان می ابیستد. درست مثل تکه ای جدامانده از روزگار خوش گذشته. پس می توانید چند لحظه بیشتر به او نگاه کنید آن هم درست وقتی که دایره زنگی اش را تکان می دهد و می خواند: نوروز اومده چرا نمی خندین؟ نوروز اومده چرا نمی خونین؟ نوروز اومده چرا نمی بخشین...» می توانید چشم های تان را ببندید و فکر کنید اینجا، تهران سال 1393 نیست. شاید تهران باشد، اما تهران روزها و سال های خیلی دور؛ آن هم تنها به خاطر وجود حاجی فیروزهایی که از خیلی سال پیش پای ثابت پیاده روهای شلوغ شب عید شده اند.
پاتوق اسکناس فروش ها بوی عیدی، بوی توپ، بوی کاغذ رنگی، بوی اسکناس تانخورده لای کتاب! فرقی نمی کند چند نفر با این کلمه ها زمستان را سر کرده باشند، حالا در آستانه بهار همین اسکناس های تانخورده، افراد زیادی را به قصد خرید روانه چهارراه استانبول و خیابان های اطرافش می کنند؛ جایی که فروشنده ها یک بسته اسکناس نو و خوش سر و ظاهر 20 تومانی را به قیمت 40 هزار و یک بسته اسکناس 50 تومانی را به قیمت 65 هزارتومان می فروشند.
اگر شما هم جزو مشتریان همیشگی این عیدی های بی دردسر و راحت هستید و دوست دارید کمی بیشتر برای عیدی بچه های فامیل مایه بگذارید می توانید سراغ اسکناس های هزارتومانی هم بروید. دستفروش های این خیابان یک بسته اسکناس هزار تومانی را 115هزار و یک بسته اسکناس 500 تومانی را 65 هزار تومان می فروشند. تعجب نکنید حساب و کتاب این جماعت فروشنده که با اسکناس سروکار دارند اصلا هم بد نیست. دلیل اختلاف قیمت بسته ها با مبلغ واقعی اسکناس ها را باید در جای دیگری جست و جو کنید. ما برای راحتی کار شما نشانی می دهیم: ته دل فروشنده های خیابانی، دست راست، اولین گزینه؛ یعنی علاقه به سود بیشتر؛ عاملی که باعث شده خیلی ها هم قید خرید این اسکناس های نو را برای همیشه بزنند و برای عیدی سراغ خرید چزهای دیگر بروند.